شعر با پ
شعر با پ ،شعر با پ شروع بشه،پ,دوبیتی با پ,تک بیت با پ ,شعر با پ,شعر با پ شروع شه,شعر با پ شروع شه,شعر که با پ شروع شه,بیت شعر که با پ شروع شه,شعر که اولش با پ شروع شه,یه شعر که با پ شروع شه,,شعر با حرف پ,شعر با حرف پ شروع شود,شعر با حرف پ شروع بشه,شعری که با حرف پ شروع شود,شعر که با حرف پ شروع بشه,شعری که با حرف پ شروع بشه
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد که با حرف پ شروع می شوند برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
پـاشـو ای مـسـت کـه دنیا همه دیوانه تست
هــمــه آفــاق پـر از نـعـره مـسـتـانـه تـسـت
شعر با پ
پرسیدم ازو واسطه ی هجران را
گفتا سببی هست بگویم آن را
من چشم توأم اگر نبینی چه عجب
من جان توأم، کسی نبیند جان را
شعر با پ شروع بشه
پاکبازانی که دست از رشتۀ جان شسته اند
بی تکلّف، بحر را چون موج در بَر می کشند
شعر که اولش با پ شروع شه
پای در زنجیر نزد دوستان
به که با بیگانگان در بوستان
شعر با پ شروع شه
پای زینب کوچهها را یک به یک رَد میکنیم
ما دمشقش را شبیه شهر مشهد میکنیم
نوش جان دشمنش شلیکهای نابمان
ای همه جانها فدای خواهر اربابمان
ما به قصد پاسداری از حرم برخاستیم
بارها ما از خودش اذن شهادت خواستیم
جان سپردن در حرم یک افتخار دائمیست
پس لباس ارتشی اینجا لباس خادمیست
میشود فردا پر از لبخند گلها سوریه
خط آهن میزنیم از کربلا تا سوریه!
شعر با پ
پرتو عمر چراغی ست که در بزم وجود
به نسیم مژه بر هم زدنی، خاموش است
شعر با پ شروع بشه
پیراهن سیاه ز تن دور می کنیم
آن را ذخیره کفن و گور می کنیم
اجر دو ماه گریه بر غربت حسین
تقدیم مادرش از ره دور می کنیم
شعر با حرف پ شروع بشه
پسرکو ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش نخوانش پسر
شعر که با حرف پ شروع بشه
پرخاش که از هر دهنی تلخ چو زهر است
چون از لب شیرین تو افتاد شکر شد
شعر که اولش با پ شروع شه
پــیــرم و بــر دوشــم از نــدیـم جـوانـی
از تـو چـه پـنـهـان هـمـیـشـه بـار نـدامت
شعر که با حرف پ شروع بشه
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند
بلبل شوقم هوای نغمهخوانی میکند
همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند
شعر با پ شروع شه
پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ
عمر چون بسر رسد چه بغداد و چه بلخ
شعر که با حرف پ شروع بشه
پارسائی و سلامت هوسم بود ولی
شیوه ای میکند آن نرگس فتان که مپرس
شعر با حرف پ شروع بشه
پدرم گفت و چه خوش گفت که در مکتب عشق
هر کسی لایق آن نیست که بردار شود
شعر با پ شروع بشه
پیاله بر کفنم بند تا سحر گه حشر
بمی ز دل ببرم هول روز رستا خیز
شعر با پ
پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی تمکین بود
شعر که با حرف پ شروع بشه
پرتو روی تو تا در خلوتم دید آفتاب
میرود چون سایه هردم بر در بامم هنوز
بیت شعر که با پ شروع شه
پـیـونـد جـان جـدا شـدنـی نـیـست ماه من
تـن نـیـسـتـی کـه جـان دهـم و وارهـانـمت
شعر با حرف پ شروع بشه
پروانه راز شمع بود سوز دل ولی
بی شمع عارض تو دلم را بودگداز
شعر با پ شروع شه
پیش از آن کاندر جهان باغ می و انگور بود
از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
ما به بغداد جهان لاف انا الحق میزدیدم
پیش از این کا ن دار و گیر و نکته منصور بود
شعر که اولش با پ شروع شه
پند حکیم محض صواب است و عین خیر
فرخنده آن کسی که به سمع رضا شنید
شعر که با حرف پ شروع بشه
پرخاش که از هر دهنی تلخ چو زهر است
چون از لب شیرین تو افتاد شکر شد
شعر با پ شروع بشه
پیر مغان ز تو به ما گر ملول شد
گو با ده صاف کن که بغدر ایستاده ایم
شعری که با حرف پ شروع شود
پیش فرعونان بگو حرف کلیم
تا کند ضرب تو دریا را دو نیم
بیت شعر که با پ شروع شه
پناه بلندی و پستی تویی
همه نیستند، آنچه هستی تویی
شعر که با حرف پ شروع بشه
پـیـش از آنـی که پر از خاک شود کاسه چشم
چـشـم مـا در پـی خـوبـان جـهـان خواهد بود
شعر با پ
پرسید زان میان یکی کودکی یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
شعر با پ شروع شه
پر خوری ژنده پیل باشی تو
کم خوری جبرئیل باشی تو
شعر که اولش با پ شروع شه
پیش از آن کاندر جهان باغ می و انگور بود
از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
ما به بغداد جهان لاف انا الحق میزدیدم
پیش از این کا ن دار و گیر و نکته منصور بود
شعر با پ شروع بشه
پدر، آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
شیشه ای بود که شد باعث ویرانی من
شعر با حرف پ شروع بشه
پیش فرعونان بگو حرف کلیم
تا کند ضرب تو دریا را دو نیم
شعر که با حرف پ شروع بشه
پرسید یکی که عاشقی چیست ؟
گفتم که چو ما شوی بدانی
شعر با پ شروع شه
پر خوری ژنده پیل باشی تو
کم خوری جبرئیل باشی تو
شعری که با حرف پ شروع شود
پـیـداسـت از گـلـاب سرشکم که من چو گل
یـک روز خـنـده کـردم و عـمـری گـریـسـتـم
شعر که با حرف پ شروع بشه
پری به دیدن دیوانه میگردد رام
پریوشا تو ز دیوانه می کنی پرهیز؟
شعر با پ شروع بشه
پرسید یکی که عاشقی چیست ؟
گفتم که چو ما شوی بدانی
بیت شعر که با پ شروع شه
یش پای همه افتاده کلید مقصود
چیست دانی؟دل افتاده بدست آوردن
شعر که با حرف پ شروع بشه
پرده بردار زرخ چهره گشا ناز بس است
عاشق دل شده را دیدن رویت هوس است
شعر با پ
پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت
با طبیب نا محرم حال درد پنهانی
شعر که اولش با پ شروع شه
پروانه صفت دیده به او دوخته بودم
وقتی که خبر دار شدم سوخته بودم
شعر با پ شروع شه
پارسایی و سلامت هوسم بود ولی
شیوه ای میکند آن نرگس فتان که مپرس
شعر با حرف پ شروع بشه
پــروانــه را شــکـایـتـی از جـور شـمـع نـیـسـت
عـمـریـسـت در هـوای تـو مـیسوزم و خوشم
شعر که با حرف پ شروع بشه
پری به دیدن دیوانه میگردد رام
پریوشا تو ز دیوانه می کنی پرهیز؟
شعر با پ شروع بشه
پروانه به یک سوختن آزاد شد از شمع
بیچاره دل ماست که در سوز و گدازست
شعر که با حرف پ شروع بشه
پیش پای همه افتاده کلید مقصود
چیست دانی؟دل افتاده بدست آوردن
شعری که با حرف پ شروع شود
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نـــویـــد زنـــدگـــی جـــاودانــیــم
بیت شعر که با پ شروع شه
پرده بگشای که مردم نگرانند هنوز
چشم در راه تو صاحب نظرانند هنوز
شعر که با حرف پ شروع بشه
پرواز من به بال و پر توست، زینهار
مشکن مرا که میشکنی بال خویش را
شعر با پ شروع شه
پناه سایه ی آزادگی است بر سر سرو
که جور اره نبیند به جرم بی ثمری
شعر که اولش با پ شروع شه
پــیــش پــای هــمــه افــتــاده کــلــیــد مـقـصـود
چــیــســت دانــی دل افـتـاده بـه دسـت آوردن
شعر با پ
پیرم و بر دوشم از ندیم جوانی
از تو چه پنهان همیشه بار ندامت
شعر با پ شروع بشه
پروانه سوخت، شمع فرو مرد، شب گذشت
ای وای من که قصه ی دل ناتمام ماند
شعر با پ شروع شه
پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت
با طبیب نا محرم حال درد پنهانی
شعر با حرف پ شروع بشه
پــرئــی را کــه بــه صــد آیــنــه افـسـون نـشـدی
دل دیـــوانـــه بـــه فـــریــاد و فــغــان بــازآورد
شعر که با حرف پ شروع بشه
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
وان راز که در دل بنهفتم به در افتاد
شعر که با حرف پ شروع بشه
پیری به رخ ما خط از آن روی کشیده است
تا خوانی از این خط که ز دنیا چه کشیدم
بیت شعر که با پ شروع شه
پرتقالی پوست می کندم.
شهرها در آیینه پیدا بود.
دوستان من کجا هستند؟
روزهاشان پرتقالی باد
شعر که اولش با پ شروع شه
پیاده را چه به چوگان عشق و گوی مراد
کـه مـات عـرصـه حـسـن تـو شـهـسوارنند
شعر با پ شروع شه
پای امید پیشروِ کاروان عمر
آزرده شد ز راه و دل از کاروان گرفت
شعر با پ شروع بشه
پیوستگی به حق ز دو عالم بریدن استپ
دیدار دوست، هستی خود را ندیدن است
شعر با حرف پ شروع بشه
پــیــرخــرد کــه مــنــع جـوانـان کـنـد ز مـی
تــابــود خــود سـبـو کـش مـیـخـانـه تـو بـود
شعر با پ
پاک و صافی شو از چاه طبیعت به در آی
که صفایی ندهد آب تراب آلوده
شعر که با حرف پ شروع بشه
پــری بــه دیــدن دیـوانـه رام مـی گـردد
پــریــوشــا تـو ز دیـوانـه مـیـکـنـی پـرهـیـز
شعر که با حرف پ شروع بشه
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
شعر با پ شروع بشه
پـدرت گـوهـر خود تا به زر و سیم فروخت
پــدر عــشــق بــسـوزد کـه در آمـد پـدرم
شعر که اولش با پ شروع شه
پند حکیم محض ثواب است وعین خیر
فرخنده آن کسی که به سمع رضا شنید
شعر با حرف پ شروع بشه
پــریــشـان یـادگـاریـهـای بـر بـادنـد و مـی پـیـچـنـد
بــه گــلــزار خــزان عــمــر چــون رگــبــار بــارانــم
شعر با پ شروع شه
پارسایی و سلامت هوسم بود ولی
شیوه ای می کند آن نرگس فتان که مپرس
شعری که با حرف پ شروع شود
پــای ایـن کـاخ دل افـروز هـمـایـون درگـاه
چون فلک با سر تعظیم و سجود آمده ایم
بیت شعر که با پ شروع شه
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
نا خلف باشم اگر من به جویی نفروشم
شعر با حرف پ شروع بشه
پــای بــنــد ســر زلــفـیـم و پـی دانـه خـال
چـون کـبـوتـر ز در و بـام فـرود آمـده ایـم
شعر که اولش با پ شروع شه
پشتم از بار غم هجر تو بشکست، مهل
باز میبینم همدست رقیبان شدهای
شعر با پ
پـروردمـت بـه نـاز کـه بـنـشـیـنـمـت بـه پای
ای گـل چـرا بـه خـاک سـیـه مـی نـشـانـیـم
شعر که با حرف پ شروع بشه
پیش تو سبب چیست که ما کم ز رقیبیم
آیین وفاداری ما خود کم ازو نیست
شعر با پ شروع شه
پــروانــه نــبــودیــم در ایــن مـشـعـلـه بـاری
شــمــعــی شــده در مـاتـم پـروانـه بـگـریـیـم
شعر با پ شروع بشه
پشت رقیب را همه قربست و منزلت
مردود درگه تو همین ما فتادهایم